کد مطلب:33876 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:278

جاذبه و دافعه امیرمومنان











«هلك فی رجلان: محب غال و مبغض قال.»[1].

دو كس در برخورد با من هلاك شدند: دوست غلو كننده و دشمن بدخواه.

«شعبی»[2].

درباره علی (ع) گوید:

«علی بن ابی طالب در این امت همچون مسیح بن مریم در بنی اسرائیلاست كه گروهی از مردم از شدت دوستی اش به كفر كشیده شدند و گروهی از مردم از شدت دشمنی با او.»[3].

علی (ع) از چنان جاذبه و دافعه ای برخوردار بود كه شاید در تمام قرون و اعصار جاذبه و دافعه ای به نیرومندی جاذبه و دافعه ی آن حضرت نتوان یافت. دوستان و شیفتگانش در عشق او سوخته اند و در راه دوستی او سر از پا نشناخته اند و بدخواهان و دشمنانش در دشمنی با او تاخته اند و در راه كینه به او هیچ حد و مرزی را پاس نداشته اند،[4] و این امر تا سر حد ایمان و كفر بوده است.

«لوضربت خیشوم المومن بسیفی هذا علی ان یبغضی، ما ابغضنی و لو صببت الدینا بجماتها علی المنافق علی ان یحبنی، ما احبنی. و ذلك انه قضی فانقضی علی لسان النبی الامی- صلی الله علیه و اله و سلم- انه قال: یا علی لا یبغضك مومن و لا یحبك منافق.»[5].

[صفحه 51]

اگر با این شمشیرم بر بینی مومن بزنم كه مرا دشمن بدارد، دشمن نخواهد داشت و اگر تمام دنیا را در گلوی منافق بریزم كه مرا دوست بدارد، دوست نخواهد داشت. و این به خاطر آن است كه بر زبان پیامبر امی (ص) گذشته است كه فرمود: ای علی، هیچ مومنی تو را دشمن نمی دارد و هیچ منافقی تو را دوست نخواهد داشت.

بسیاری از سر «جهالت»، «حسادت»، «خیانت»، «رقابت» و «عدالت» با امیرمومنان ( ع) به دشمنی برخاستند. بخشی از عرب به سبب آنكه شاخهای نظام جاهلی به دست علی (ع) شكسته شده بود، دشمن او بودند و كینه های «بدر». «احد» و «احزاب» و... در دلشان می جوشید.[6].

او پرچمدار پیروز اسلام بود و دین خدا به همت جهاد و شجاعت او قوت یافت و استوار گردید. در میدانهای پیكار با شرك و كفر كسی را یارای مقابله با او نبود و او باكی نداشت كه به سوی مرگ رود یا مرگ به سوی او آید.


صفحه 51.








    1. همان حكمت 117.
    2. «ابوعمر عامر بن شراحیل كوفی» منسوب به «شعب» تیره ای از «همدان» از بزرگان تابعین و سروروان ایشان است. وی فقیه و شاعر بود و از صد و پنجاه تن از اصحاب رسول خدا (ص) حدیث روایت كرده است. در كوفه به دنیا آمد و در همان جا رشد كرد و در همان جا در سال 103 هجری وفات یافت. وقتی «عبدالملك بن مروان» قدرت را به دست گرفت، به او پیوست و ندیم و همدم او شد.«مكحول» گفته است كه من از «شعبی» فقیه تر ندیدم و نیز «ابواسامه» او را« ابن عباس» زمان خود شمرده است، ولی علمای شیعه او را به سبب وابستگیها و كردارش مذموم دانسته اند. ر. ك: الطبقات الكبری، ج 6، صص 256 -246، ابونعیم احمد بن عبدالله بن احمد الاصبهانی، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، دار الفكر، بیروت، ج 4، صص 338 -310، تاریخ بغداد، ج 12، صص 233 -227، جمال الدین محمد ابن مكرم ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق لابن عساكر، الطبعه الاولی، دارالفكر، دمشق، 1408 -1404 ق. ج 11، صص 263 -249، شمی الدین ابوالعباس احمد بن محمد ابن خلكان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس دار الثقافه، بیروت، ج 2، صص 15 -12، شهاب الدین احمد بن علی ابن حجر العسقلانی، تهذیب التهذیب، دار الفكر، بیروت، 1404 ق. ج 5، صص 60 -57، الشیخ عباس القمی، الكنی و الالقاب، المطبعه الحیدریه، النجف، 1376 ق. ج 2، صص 333 -332.
    3. ابوعمر احمد بن محمد بن عبد ربه الاندلسی، العقد الفرید،شرحه و ضبطه و عنون موضوعاته احمد امین، احمد الزین، ابراهیم الابیاری، الطبعه الاولی، دار الاندلس، بیروت، 1408 ق. ج 3، ص 313.
    4. ن. ك: مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، چاپ اول، انتشارات حسینیه ی ارشاد، تهران، 1349 ش. ص 25 -22.
    5. نهج البلاغه، حكمت 45.
    6. ن. ك: شرح ابن ابی الحدید، ج 12، ص 84، السید عبدالحسین شرف الدین الموسوی، المراجعات، دار الصادق للمطبوعات، بیروت، 1393 ق. صص 268 -267.